توت شوری
توی آشپزخونه داشتم ظرف میشستم تا سریعتر ناهار رو آماده کنم. صدای بلند شدن و اومدنش به سمت آشپزخونه رو از پشت سر شنیدم. وارد آشپزخونه شد و دمپایی پوشید. در یخچال رو باز کرد، چند لحظه مکث کرد و در رو بست و بعد به طرف من و ظرفشویی اومد و پرسید: "صادق، توت رو هم میشورن؟"
با لحنی که بیشتر حالت تمسخر داشت و یادآور روزگار گذشته بود جواب دادم: "شستن که میشورن، اما تو و شستن؟"
- من شستن میوه رو از بابام به ارث بردم، بابام همیشه میگفت که میوه رو باید شست
-در اون که شکی نیست، اما نمیدونم چرا این ارث بعد از ازدواج سر و کلهش پیدا شده، مثل پوشیدن دمپایی توی آشپزخونه
- نه خدا وکیلی، من تو شستن درسته که خیلی گیر نبودم اما مثل حسام هم نبودم، لااقل مثل اون گربهشور نمیکردم
-بابا من که چیزی نمیگم، حرف شما درسته، فقط میگم که قبلاً از این عادتا نداشتی، تازه تو و حسام تای هم بودید، اصلاً در رعایت بهداشت گوی سبقت رو از هم میربودید، ناسلامتی هر دوتاتون عضو تیم تمیزها˟ بودید.
-----------------------------
˟تیم تمیزها: تیمی که در رعایت بهداشت و شستشو به غایت تلاش نموده و در انجام اعمالی چون "گربهشور کردن" از هیچ عملی مضایغه نمینمودند. این تیم شامل دو عضو بود. تیمهای دیگر عبارت بودند از: تیم ساکتها که شامل 3 عضو و تیم ما که شامل دو عضو بود. در مورد سایر تیمهای در فصول آینده توضیح داده خواهد شد.
پ.ن:
این مطلب از مطالب قدیمی ست که در وبلاگ بلاگها منتشر شده بود.
—-------------------------------------------------------------------------
این مطلب در تلگرام: اینجا