روزانه ها

روزانه ها را برای دلم می نویسم، شاید به کار دل شما هم بیاید

روزانه ها

روزانه ها را برای دلم می نویسم، شاید به کار دل شما هم بیاید

این چهارمین آدرسی ست که من به عنوان وبلاگ از اون استفاده می کنم. اولیش به صورت کلی فیلتر شد(blogspot)، دومی ش که یک کار مشترک بود(با امیر)، توسط سرویس دهنده حذف شد(bloghaa) و سومی هم(باز هم bloghaa) به دلیل نامعلومی دچار نقص در ارائه خدمات توسط سرویس دهنده شد(چیزی شبیه به downشدن سرور) و به کلی از بین رفت.
این چهارمین آدرس منه.
الیته یک کانال تلگرام هم هست که به موازات این وبلاگ به روزرسانی میشه: https://telegram.me/roozaaneha
از این پس من را اینجا بخوانید.
امید به دائمی شدن این آدرس.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۶ مطلب با موضوع «وقایع یومیه» ثبت شده است

۳۱
فروردين

شیراز ترین شهر جهان است، نگاهت
میخانه‌ے صوفے و مُغان است نگاهت

یڪ ایلْ غیورانِ جوان بسته ڪمر تا
شاید بشود فاتحِ تهرانِ نگاهـت

سرداریِ جنگل به پرِ ڪاه نیارزد
در سردیِ جمهوریِ گیلانِ نگاهت

تبریز به جانْ آتش ِ افروخته دارد
اما شده نیــــما، غزلخوان ِ نگاهت

از ترس عذابت، غزلم مغز ندارد!
من، شاعرِ دربارِ رضاخان نگاهت

صد بار برانے تو مرا، باز مے آیم
دل، ڪفترِ جَلدے ست به ایوان نگاهت


—-------------------------------------------------------------------------
این مطلب در تلگرام: اینجا


  • م.صادق
۰۶
آذر

ایام امتحانا بود و همه‌ی بچه‌ها سخت مشغول مطالعه. جزوه‌ها و وسائل همه‌مون روی زمین پهن بود و برای حرکت توی خونه باید حسابی مراقب می‌بودی.

بین بچه‌ها حمزه کمترین ملاحظه رو می‌کرد و به راحتی رو جزوه‌ها راه می‌رفت. محسن هم که توی اینجور مسائل حساس بود از خودش عکس‌العمل نشون می‌داد.

-حمزه پاتو نذار رو جزوه دیگه، این دفعه بیستمه که دارم بهت می‌گم

-چشم

-اون نوزده دفعه قبل هم همین رو گفتی

-محسن جان، چشم گفتن من به این معنی نیست که حرفت رو گوش کنم، می‌گم چشم چون می‌خوام خرت کنم که خفه شی.




—-------------------------------------------------------------------------
این مطلب در تلگرام: اینجا

  • م.صادق
۳۰
فروردين

خودم همیشه احساس می کردم که نتایج کار روزانه تو چهره م نمود داشته باشه اما هیچ وقت فکر نمی کردم که کسی بتونم در اولین نگاه بهم بگه که کارم اون روز خوب پیشرفته یا نه. حتی بتونه تشخیص بده که چقدر افتضاح و یا چقدر عالی بوده.

اما این اتفاقیه که این روزها برای من می افته.

وقتی می رم خونه با یکی از این سوالات مواجه می شم: "ترکید؟(به دلیل انفجاراتی که می تونه برای لیست بلند بالایی از قطعات الکترونیک نظیر خازن، آی سی و .... بیفته)، خراب شد؟، خوب نبود؟، جواب نداد؟ خوب پیش رفت؟ جواب داد؟". این روند مرتب شده ی(به ترتیب از بدترین حالت تا بهترین حالت)کلیه ی سوالاتیه که در اولین نگاه بعد از سلام و احوال پرسی و خسته نباشی از من پرسیده می شه و صد البته همگی واقف هستید که تناوب تکرار سوالات اول این لیست بسیار بالاست تا اونجا که می شه اونها رو تو قسمت FAQ قرار داد.

 همچنین پر واضح است که جواب تمامی این سوالات "بله" است. البته باید بگم که این بله با توجه به نوع پرسش به صورت متفاوتی داده می شه. اگه سوال از ابتدای لیست باشه، این جواب با تکان سر یا پلک ( و با بی حوصلگی تمام) داده می شه و هر چی به انتهای لیست نزدیک بشیم، در پاسخ از سر و پلک کمتر و از زبان بیشتر استفاده می شه.

اصلا تعجب من هم از همینه. در واقع من متوجه شدم که تو این مدتی که دارم کار می کنم اعصاب و میمیک صورت من در اختیار 4 قلم خازن و آی سی و این جور چیزهاست که البته شدت و ضعفش با مقدار ولتاژ قابل تحمل این قطعات کم و زیاد می شه.

گرچه همه این سوالات و جواب ها، بعد از خوردن یک چای و احیاناً استراحت فراموش میشه، اما اون روزهایی که سوال "جواب داد؟" باشه، اوضاع اعصابتون تا شب سر جاشه و مجبور نیستی هر موقع صحبت کار می شه، بحث رو عوض کنی تا شدت ترکیدگی و یا اوضاع خراب پروژه رو فراموش کنی.

براتون روزهایی با سوال "جواب داد" آرزو می کنم.

—-------------------------------------------------------------------------
این مطلب در تلگرام: اینجا

  • م.صادق
۲۸
فروردين

واقعیتش رو بخواید، مدتهاست که دیگه هیچ مسابقه ی فوتبالی رو، یا حداقل هیچ دوره مسابقاتی رو به صورت جدی دنبال نمی کنم. اما میون این همه بازی فوتبال، یه سری بازی ها هست که نمی شه از دستشون داد. شهرآورد تهران هم از اون مسابقاته. مسابقه بین دو تیم استقلال و پرسپولیس. دو همشهری و دو رقیب قدیمی. گرچه بعضی وقتها همین مسابقه رو هم تماشا نمی کنم.

دیروز 82مین شهرآورد تهران بود که بدلیل اینکه پرسپولیس بعد از مدتها(بخوانید چندین فصل) تونسته بود به بالای جدول بیاد و هم امتیاز استقلال در رده دوم جدول بشه، از حساسیت خاصی برخوردار بود. اما متأسفانه نتیجه برای ما آبی ها اسفبار بود. گرچه این نتیجه از تیم نحیف مظلومی و تیم چابک برانکو دور از ذهن نبود و شاید از قبل هم قابل پیش بینی بود. اگه بازیکن های دو تیم رو تک به تک با هم مقایسه کنید، بیشتر به این حرف من پی می برید.

تنها عامل برتری فردی استقلال بر پرسپولیس دروازه بانش، مهدی رحمتی بود که به تنهایی 5 یا 6 گل رو از پرسپولیسی ها گرفت و متاسفانه یک گل تقدیمشون کرد. حالا درنظر بگیرید اگر استقلال همین یک قلم رو هم در اختیار نداشت، دیگه الان سنبل پرسپولیسی ها به جای حماسه 6تای 52، شده بود حماسه 10 تای 95.

خلاصه کنم، اینها رو نوشتم تا به دوستانی که فقط در مواقع برد پرسپولیس یادی از ما می کنند یادآور بشم که، "دوستان گرامی، ما خود به ضعف خویش آگاهیم، فکر نکنید کار خاصی کردید، تیم ما در بدترین شرایط خودش بود که اگر چنین نبود قطعا اوضاع اینگونه نبود و اکنون شما سرکوفت های ما را تحمل می نمودید. در ضمن در، همیشه روی یک پاشنه نمی چرخه، نوبت ما هم می شه. و نکته آخر اینکه، ما آبی هستیم و به این نکته افتخار هم می کنیم، پای باختش هم وای میستیم، حتی اگه 6، هیچ باشه".

—-------------------------------------------------------------------------
این مطلب در تلگرام: اینجا

  • م.صادق
۲۴
فروردين

از سر کار اومده بودم و مشغول استراحت و ور رفتم با تبلت بودم که همسر گفت: "تو اگه کارمند بودی، اوضاعمون بهتر بود، حداقل استرس کمتری می کشیدیم". من که اینجور مواقع یه جواب(در واقع از این جوابا که بیشتر شبی به یه سواله و طرف مقابل رو تو شک و تردید میذاره) تو آستینم دارم گفتم: " خوب آره، ممکنه الان اوضاع بهتر بود اما آینده چی؟ مطمئنی آینده هم همینطوری خوب باقی می مونه؟". بنده خدا چیزی نگفت و از بحث سر این قضیه گذشت. در واقع رو اعتماد حرف من بی خیال قضیه شد.

اما لحظاتی بعد، تو دلم به خودم نهیب زدم که : "گه نخور، کی گفته کارمندی بده و آینده نداره، زر یامفت نزن، حالا تو الان کارمند نیستی چی گیرت اومده، مثلا آینده داری؟"

آخرش هم یاد حرف برخی رفقای کارمند افتادم که هر موقع صحبت می شه از کارمندی می نالن و غر می زنن که : " نه جان صادق، اصلا فایده نداره، جواب نمی ده، خرج نمی رسه به آخر ماه". باید خدمت اون عزیزان هم یادآور بشم که "هیچ سواره­ای از حال هیچ پیاده­ای خبر نداره. کارمند جماعت سواره هستن، ممکنه مرکبشون یک اسب تازی قبراغ نباشه اما مرکب الاغ هم آدم رو آروم آروم به مقصد می رسونه. هرچی باشه بهتر از پیاده روی تو زمین پر شیشه و سنگلاخه".

بماند که اون عزیزانی که این حرفا رو می زنن، اکثرا اسب تازی سوارند تایک الاغ سوار بی نوا.

هرچی هست، قدرش رو بدونید و اینقدر غر نزنید.

—-------------------------------------------------------------------------
این مطلب در تلگرام: اینجا
  • م.صادق